روزى شیخ ابوسعید با جمعى از دوستان و یاران خود به در آسیابى -آسیاب، محلى است که در آن جا گندم را آرد مىکنند . در آن زمانها، آسیابها با نیروى آب یا باد کار مىکرد . بدین گونه که دو سنگ بزرگ و گرد را بر روى هم مىگذاشتند و گندم را میان آن دو مىریختند.وقتى سنگ بالایى به نیروى آب یا باد مىچرخید، گندم را خرد و آرد مىکرد.? رسیدند . شیخ اسب خود را بازداشت و ساعتى توقف کرد. پس خطاب به یاران گفت: ((همراهان!مانند این آسیاب باشید که درشت (گندم ) مىستاند و نرم (آرد) باز مىدهد و گرد خود طواف مىکند تا- درشت مىستاند و نرم باز مىدهد، یعنى اگر شما هم سخن درشت و تلخ و تند از کسى شنیدید، به او نرم و نازک پاسخ دهید؛ مانند آسیاب .? آنچه سزاوار نیست، از خود براند . ))- برگرفته از: اسرار التوحید، ص 288.?
ابوالفضل
دوشنبه 31 تیرماه سال 1387 ساعت 12:05 ق.ظ